روز ها از پی هم می گذرند...
در طی کل زمان،لحظه هایی بی امان
که همانند گدایان جهان دربه درند
هیچکس یادش نیست،عمر هامان کوتاست...
مردمان می گویند:کاش امروز چو باد در گذرد،فردا پا بر جاست.
لیکن ای صاحب هوش،گر تو خواهی که شود کل جهان،
به تماشای سر و روی جمالت مدهوش...
قدر ایام بدان!لحظه ها را تو بخوان.
کار امروز به فردا منداز...
شاید آید روزی،روز دنیا سوزی...
که نیاید پس از آن،روز فردایی باز،
لحظه ها می گذرند...
در همین نزدیکی،مردمان هم چو غزالی لرزان
که فراریست ز دست صیاد...
به گمانم بی دلیل در به درند.
کاش این مردم ما،مردم ناآگاه،
عاقبت دریابند،ارزش این ایام،هست هم سنگ طلا
پس بدان ارزش وقت،ارزش ایام را...
و یقین داشته باش،که اگر حتی تو...
جامه از تن بدری،بازگشت در کار نیست،
باز ناید این زمان،
پس همین را تو بدان،قدر این اوقات را،با دل و جانت بدان...
"محمد زبیری"